بعد از10سال، نقطه سرخط
باجخواهی آمریکا و متحدانش که با بهرهگیری از ترفند (پلیس خوب، پلیسبد) طراحی شده و به پای میز مذاکرات ژنو منتقل شده بود، در برخورد با مخالفت تیم هستهای کشورمان رنگ باخت و همانگونه که از قبل قابل پیشبینی بود و کیهان در چند نوبت بر آن تاکید ورزیده بود، مذاکرات ژنو را بینتیجه و ناتمام باقی گذاشت که در این باره گفتنیهای درسآموز و عبرتانگیزی هست.
1- تیم هستهای کشورمان بیآنکه توضیح قابل قبولی داشته باشد روزهسکوت گرفته بود و از روند مذاکرات و محتوای آن کمترین خبری منتشر نمیکرد و یا به خبررسانی «کلی»، و در مواردی «قطرهچکانی» بسنده میکرد. حریف اما، اگرچه ادعا میکرد که به قول و قرار خود با تیم کشورمان پایبند است و درباره روند مذاکرات، سکوت خواهد کرد- اظهارات اشتون و شرمن- ولی با بهرهگیری از شگرد «منبع خاکستری» تقریبا هیچ بخشی از محتوای مذاکرات را ناگفته باقی نمیگذاشت و گویاتر آن که با بهرهگیری از فقدان حضور خبری تیم ایران، فضای رسانهای و افکار عمومی را به نفع خود مدیریت میکرد. نتیجه آن که امروزه بعد از ناتمام ماندن مذاکرات، بسیاری از رسانههای خارجی- تقریبا تمامی آنها- علت ناتمام ماندن مذاکرات را ناتوانی ایران در دفاع مستند از صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود و جلب اعتماد گروه 5+1 قلمداد میکنند و حال آن که توضیح و خبررسانی به موقع تیم هستهای کشورمان میتوانست و هنوز هم میتواند نشان بدهد که باجخواهی و انتظارات فراقانونی حریف و ایستادگی ایران در مقابل این باجخواهی علت اصلی ناتمام ماندن مذاکرات بوده است. بدیهی است که این دو گزاره، از زمین تا آسمان با یکدیگر تفاوت دارند. همین خودداری از گزارش متن مذاکرات است که اوباما، با غرور اعلام میکند؛ وظیفه ما نیست که به ایران اعتماد کنیم! و سؤال این است که چرا تیم هستهای کشورمان با سکوت درباره محتوای مذاکرات، فرصت میدانداری رسانهای و مدیریت افکار عمومی را دودستی و سخاوتمندانه به حریف تقدیم کرده است؟! آیا این پدیده، درسآموز و درخور پیشگیری نیست؟
2- اگرچه تیم هستهای کشورمان از متن مذاکرات و محتوای آن خبری منتشر نکرده است ولی از مجموع اظهارنظر مقامات رسمی گروه 5+1 و اخباری که رسانههای غربی بیرون دادهاند و نیز با توجه به برخی از اخبار موثقی که به کیهان رسیده، خواستههای حریف در چند محور زیر جمعبندی شده و روی میز مذاکرات ژنو آمده بود؛
· توقف غنیسازی 20 درصدی اورانیوم در فردو و نطنز
· کاهش تعداد سانتریفیوژهای فعال تا مرز تقریبا پایلوت و آزمایشگاهی
·
عدم استفاده
از سانتریفیوژهای پیشرفته IR-M2 که با سرعت و
قدرت بیشتری قادر به غنیسازی اورانیوم هستند.
تعطیلی تأسیسات آب سنگین اراک و
یا تغییر کاربری آن به گونهای که خروجی آن «پلوتونیوم» نباشد.
· پذیرش سقف انباشت اورانیوم غنیشده 20 درصدی و تبدیل ذخایر به سوخت - که غیرقابل بازگشت است - و یا رقیق کردن آن تا میزان 5درصد.
· تعطیلی تأسیسات فردو
آمریکا
و متحدانش در مقابل درخواستهای یاد شده، پیشنهاد لغو تحریمهای خودرو، طلا و
فلزات گرانبها، پتروشیمی و آزادسازی بخشی از داراییهای مسدود شده ایران - در
کشورهای چین و هند و کرهجنوبی - را روی میز گذاشته بودند.
5+1 از ایران خواسته بود که اقدامات یاد شده
را در یک دوره موقت 6 ماهه به اجرا درآورد و در پایان این مدت چنانچه بررسیهای
انجام شده حاکی از اجرای دقیق آن بوده و کسب رضایت 1+5 را در پی داشت، مذاکرات
اصلی آغاز شود. گفتنی است که گروه 1+5، از این دوره 6 ماهه با عنوان مقدمه مذاکرات
و نه اصل مذاکرات یاد میکرد.
پیشنهاد ارائه شده 1+5 دقیقا تکرار همان روند خسارت باری بود که در سالهای 82 تا 84 - سالهای 2003 تا 2005 - در اجلاس اکتبر 2003 تهران و سپس اجلاس بروکسل از سوی تروئیکای اروپایی - انگلیس و فرانسه و آلمان - به ایران تحمیل شده بود و در جریان آن، تمامی فعالیتهای هستهای کشورمان به حالت تعلیق درآمده بود و نهایتا تروئیکای اروپایی پس از 2 سال فرصتسوزی در اجلاس لندن اعلام کرد که بهترین تضمین قابل قبول برای ما، توقف کامل فعالیت هستهای ایران است. در پی این برخورد مستکبرانه بود که رهبرمعظم انقلاب دستور از سرگیری فعالیتهای به تعلیق درآمده را صادر فرمودند و این حرکت با از سرگیری فعالیت کارخانه UCF اصفهان آغاز شد و حریف تنها به این علت که جمهوری اسلامی ایران، به خواسته آنها مبنی بر توقف کامل برنامه هستهای خود تن نداده است، پرونده هستهای کشورمان را علیرغم تصریح بند c از ماده 12 اساسنامه آژانس، به شورای امنیت برد و علیه ایران اسلامی قطعنامه صادر کرد.
بعدها، محمد البرادعی - دبیر کل وقت آژانس - که جای خود را به «یوکیاآمانو» داده بود، اعتراف کرد پرونده هستهای ایران برخلاف روال حقوقی و فنی آژانس و تنها در پی تصمیم سیاسی آمریکا و متحدانش به شورای امنیت رفته است.
3- این که تیم هستهای کشورمان در مذاکرات ژنو با کدام بخش از پیشنهادهای 1+5 موافقت کرده و کدام بخش را نپذیرفته است، موضوع این یادداشت نیست و شاید در آینده به آن اشاره کنیم ولی آنچه دانستن آن از اهمیت ویژهای برخوردار است و میتواند سند حقانیت جمهوری اسلامی ایران باشد و متاسفانه از سوی تیم محترم کشورمان ناگفته مانده است، این که؛ از 1+5 سوال شده بود، بر فرض پذیرش پیشنهادهای یاد شده چه تضمینی هست که ماجرای سالهای 82 تا 84 تکرار نشود و بعد از پایان دوره موقت 6 ماهه، با همان پاسخ که در اجلاس لندن روبرو شده بودیم مواجه نشویم؟! از این روی، تیم هستهای کشورمان در اقدامی هوشمندانه و قابل تقدیر گفته بود؛ 5+1 در صورت پذیرش بخشی از پیشنهادات باید از هم اکنون تضمین عینی و مکتوب بدهد که بعد از پایان دوره موقت، حق غنیسازی 5 درصدی کشورمان را با دو قید «در داخل خاک ایران» و «به صورت صنعتی و نه پایلوت و آزمایشگاهی» بپذیرد. ضمن آن که بخشی از درخواستهای 5+1 نظیر توقف تاسیسات آب سنگین اراک نیز قابل پذیرش نیست.
اختلاف اصلی دقیقا از همین نقطه- تضمین حق غنیسازی- شکل گرفته و در مذاکرات 3 روزه و فشرده بعدی ادامه یافت و نهایتا بنا به برخی دلایل دیگر مذاکرات ناتمام ماند. آمریکا و متحدانش به این درخواست منطقی پاسخ منفی داده بودند. به بیان دیگر هدف نهایی خود از مذاکرات را در توقف کامل فعالیت هستهای کشورمان و به قول «داریل کیمیل» با مختصات «غنیسازی صفر» تعریف کرده بودند. این دقیقا همان مضمونی بود که در تیتر اول کیهان- 11 آبان- با عنوان «آمریکا در مقابل امتیاز نقد، وعده نسیه هم نمیدهد» آمده بود.
اینجا دو سؤال منطقی و حقوقی از 5+1 در میان بود؛
اول؛ این که اگر هدف نهایی مذاکرات را در نقطه «غنیسازی صفر» و دستکشیدن ایران از برنامه هستهای خود تعریف نکردهاید چرا حاضر به تضمین غنیسازی 5 درصدی در خاک ایران و به صورت صنعتی نیستید؟!
دوم؛ آن که اگر تحریمها آنگونه که ادعا میکنید به خاطر فعالیت هستهای ایران اعمال شده و فعالیت هستهای بهانه تحریمها نیست، چرا کمترین تغییر در سامانه و رژیم تحریمها را نمیپذیرید؟! مگر نه این که یک دوره به قول خودتان موقت 6 ماهه پیشنهاد کردهاید؟ بنابراین چنانچه تحریمها برای اطمینان از صلحآمیز بودن فعالیت هستهای ایران است، بر پایه کدام دلیل و منطق حقوقی و فنی- بر فرض پذیرش پیشنهادات 5+1 از سوی ایران- نیز، حاضر به لغو آن نمیشوید؟! آیا این حرکت 5+1 حاکی از آن نیست که تحریمها را برای باجخواهی بعد از پایان دوره 6 ماهه نگاه داشتهاند؟ یعنی همان ترفندی که در سال 2005 و در اجلاس لندن به کار گرفته و اعلام کردید تنها تضمین مورد قبول توقف کامل و همیشگی برنامه هستهای ایران است؟ و هنگامی که مقاومت ایران در مقابل این باجخواهی را مشاهده کردید، پرونده هستهای کشورمان را به شورای امنیت بردید؟!
4- دقیقا در همین نقطه است که وزیر امور خارجه فرانسه با عجله وارد ژنو میشود و در نقش از پیش تعریف شده «پلیس بد» به مذاکرات میپیوندد و متاسفانه برخی از دوستان سادهاندیش ما نیز این نقش ساختگی را واقعی میپندارند. یعنی همان نقشی که پیش از این اسرائیل با تظاهر به مخالفت با توافق ایران و 5+1 بر عهده گرفته بود و شماری از سادهلوحان به توهم- و اصحاب فتنه باهماهنگی- اصرار داشتند که مخالفت اسرائیل را واقعی جلوه داده و از این طریق زمینه باجدهی ایران به 5+1 را فراهم آورند.
دیروز «پال شولت» رئیس سابق کنترل و منع گسترش تسلیحات در وزارت دفاع انگلیس اعتراف کرد که فرانسه در مذاکرات ژنو به جای اسرائیل «نقش پلیس بد» را برعهده داشت و «فرانسوا نیکولو» سفیر سابق فرانسه در ایران نیز بر آن تاکید ورزید و بیبیسی گلایه کرد که وزیر خارجه فرانسه با اقدام غیردیپلماتیک- بخوانید ناشیانه- خود، بخشی از اهداف مذاکرات ژنو را فاش کرد، استاد روابط بینالملل در دانشگاه ساسکس اعتراف میکند که مخالفت فرانسه تاکتیکی و با هماهنگی سایر کشورهای عضو 5+1 بوده است... و دهها نمونه دیگر که در ستون اخبار ویژه کیهان امروز به مواردی از آن با ذکر سند اشاره شده است.
5- آنچه
گذشت که فقط بخشی از ماجراست- و باز هم به آن خواهیم پرداخت- به وضوح حکایت از آن
دارد که تیم هستهای کشورمان با تعهد نسبت به خطوط قرمز هوشمندانهای که برای آنها
ترسیم شده بود به دشمن اجازه و فرصت نداده است در پوشش لبخندها و خوش و بشهای
مزورانه، پروژه فریب خود را عملیاتی کند و از این طریق، در مرحله اول، آمریکا و
انگلیس و فرانسه و در مرحله دوم رژیم صهیونیستی را ناکام گذاشته است... و در این
باره باز هم گفتنیهایی هست.
حسین شریعتمداری
(یادداشت روز کیهان 20 آبان 92)